بی تردید مثنوی خلاصه و زبدة عقاید و افکار و حاصل یک عمر تحقیقات علمی و سیر و سلوک روحانی مولاناست (همایی، 1369: 246). این کتاب، وی را به عنوان شخصیتی که در تمامی فنون علمی و ادبی زمان خود سرآمد دیگران بوده است، معرفی میکند. با این همه، مولانا تنها به نقل احوال گذشتگان قناعت نداشت، بلکه اندیشة پویا و روح مبتکر و تازه آفرین وی سبب میشد که از دانشها و باورهای رایج در روزگار خود با تأویلات و برداشتهای خاص جهت ارائة آموزهها و ارزشهای جاودانة انسانی و عرفانی بهرهگیری نماید.
دانش نجوم مولانا و سیر اختران در مثنوی لااقل از دو چشمانداز قابل بررسی است. نخست بیان اعتقادات، باورها و اساطیر به جا مانده از گذشتگان دربارة ستارگان. از این نگاه، وی به بازسازی صادقانة اعتقادات پیشینیان پرداخته است.
شیمل در این باره میگوید: «مولوی در اشعار خویش، دانش متداول متفکران اسلامی قرون وسطی دربارة ستارگان و خصوصیات نجومی آنها و اهمیتشان در زندگی بشر را به نمایش میگذارد، یا با نامها و صفات ستارگان بازی میکند و به آنها خصلتهای زنده میدهد (شیمل، 1370: 104). اگر از این چشم انداز به بررسی نجوم مثنوی بپردازیم، چیزی بیش از آنچه دیگران گفتهاند، در آثار مولانا نخواهیم یافت.
اما بُعد دوم که مثنوی را به زمان حال میکشاند و سبب میشود که فاصلة میان متن و موقعیت کنونی از بین برود (پالمر، 1384: 206)، آن است که مولانا
با ایجاد شبکههای متعدد معنایی و ابهامهای بیشمار گوشهای از نمادپردازی پیچیدة خود را شکل داده و با نگاه ویژه و تأویلات عرفانی که سعی دارد نگاه را از ظاهر پدیدهها بگذراند و معانی باطنی آنها را دریابد، به دانش نجوم خویش رنگی ویژه و مفهومی بی سابقه بخشیده است.بیتردید نجوم یکی از جزئیات دانشها و در شمار تفننات علمی مولانا و در عین حال، مورد بیاعتقادی وی بوده است، چرا که از نگاه مولانا، «مقالیدالسموات» از آن خداوند است، و بدون اذن و اجازة حضرت حق افلاک نمیتوانند تأثیری بر زمین بگذارند. در بیان مولانا، باورهای نجوم احکامی تلطیف یافته است. وی تمام عوامل طبیعی را در حکم وسایلی میداند که تحت تأثیر اراده و خواست خداوند می توانند منشأ وقوع پدیدههایی در جهان هستی شوند و بدون ارادة الهی هیچ تأثیری بر زندگی بشر نخواهند داشت. هم از این روست که با تشبیه سخن به ستارگان میگوید:
این سخن همچون ستاره است و قمر |
|
لیک بی فرمان حق ندهد اثر |
وی در ادامه افلاک را در قید رقّیت خداوند قلمداد می کند و میگوید:
هفت چرخ ازرقی در رقّ اوست |
|
پیک ماه اندر تب و در دقّ اوست |
و بدین ترتیب، حساب جستجوی خود در آسمان را از حساب منجمان احکامی جدا میکند. نگاه مولانا به افلاک بیشتر متکی به آموزههای قرآنی است که در آیات متعدد لزوم شناسایی آسمانها و آنچه را که در آن قرار دارد و فهم تأثیری که بر هم و بر زندگی زمینیان دارند، با کمال صراحت به انسان گوشزد کرده است. برای نمونه، در قرآن کریم آمده است: «و یتفکّرون فی خلق السماوات و الارضِ ربّنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقنا عذاب النار»
[و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند که پروردگارا ، این را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی، ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار.] (آل عمران: 191)
و نیز میفرماید: «اولم ینظروا فی ملکوت السماوات والارض» [آیا در ملکوت آسمانها و زمین و آنچه خداوند آفریده است، نمینگرند] (اعراف: 185)(3).
یادآوری این نکته، نیز ضروری است که دانش نجوم کهن را یکی از شعبههای علوم ریاضی و طبیعی شمردهاند و آن را به شاخههای متعددی به قرار زیر تقسیم کردهاند:
1-علم هیئت؛ 2- ابعاد و اجرام؛ 3- فن ستارهشناسی؛ 4- اتصالات؛ 5- آثار العلویه و علم الجو و سرانجام 6- علم احکام نجوم (همایی، 1369: 142-140). علم احکام نجوم طریقهای برای غییبگویان و مبتنی بر این نظریه است که ستارگان در کارهای آدمی مؤثرند. از میان شعبههای یاد شده، آنچه با خرافهها و اساطیر آمیخته شده، و از طریق پیشوایان دینی به تحریم آن حکم شده، قسم آخر است.
اشارة فراوان به اصطلاحات نجومی در آثار مولانا حاکی از انس خاطر و آشنایی دقیق وی به این شعبه از دانش بشری است و نمیتوان آن را تنها ماخوذ از فرهنگ عامیانه و مستند به الفاظ جاری در میان مردم شمرد. مولانا برای توجیه اشتغال خود به فراگیری مبادی و مباحث نجوم، آن را مأخوذ از وحی انبیا میداند (زرینکوب، 1368: 207 ) و بیان میکند که:
بود جنسیت در ادریس از نجوم |
|
هشت سال او با زحل بُد در قدوم |
بعلاوه، وی از اصطلاحات نجوم تنها برای عرض هنر و به عنوان وسیلهای برای آفرینش شعر بهره نگرفته است. هم از این روست که این مسایل بدون رعایت ترتیب و به صورت پراکنده، تحت تأثیر «جرّ جرّار کلام» و قوانین تداعی معانی و افکار در سراسر مثنوی پخش شدهاند و با اندیشه ها و آموزههای عرفانی پیوند نمادین و توام با تأویلهای خاص خوردهاند و شکلی از نجوم عارفانه به خود گرفتهاند. این طرز تلقی از نجوم خاص خود مولاناست و در آثار پیشینیان وی سابقهای ندارد. اشاره به ابیات زیر به عنوان نمونه ای بسیار کوتاه، زمینة ورود در بحث تأویلات عارفانه از اندیشههای نجومی را در مثنوی فراهم میسازد:
از صحاف مثنوی این پنجم است |
|
«در بروج چرخ جان» چون انجم است |
ره نیابد از«ستاره» هر حواس |
|
جز که کشتیبان «استارهشناس» |
نویسنده و منبع مقاله
مقالات مرتبط ????
تاثیر سیاره عطارد از نگاه و اشعار مولانا